unavailable
unavailable
پژوهش حاضر، در پی تبیین و تعریف علم خداوند، با رویکرد فلسفی ـ عرفانی است. از دیدگاه متفکران اسلامی، سه مرتبه از علم، برای خداوند متصور است. مرتبۀ اول، علم خداوند به ذات خود ؛ مرتبۀ دوم، علم خداوند به موجودات دیگر پس از ایجاد ـ این علم که از آن به علم فعلی تعبیر میشود، حضور عینی همة موجودات از ازل تا ابد، با تمام ویژگیها و جزئیات، نزد خداوند است ـ و مرتبۀ سوم یعنی علم خداوند به اشیا پیش از ایجاد، که از همه دشوارتر است. این مقاله با تبیین و توضیح مراتب علم الهی، استدلالات فلسفی و عرفانی آن را مورد بررسی قرار داده و به مؤیدات قرآنی و روایی نیز میپردازد.
دربارة معاد، دو دیدگاه کلی وجود دارد: نخست اینکه، معاد، بازگشت انسان به همین عالم مادّه است و حرکت انسان از مرگ تا قیامت، حرکتی رفت و برگشتی است. دوم اینکه، معاد بازگشت به سوی خداست و حرکت انسان، حرکتی یک سویه است. حکمت متعالیه معتقد است، قرآن دیدگاه دوّم را بیان کرده است، ولی عدّهای دیدگاه نخست را باور داشته و آن را از ضروریّات دین و مخالف آن را منکر ضروری میدانند. این در حالی است که معتقدین به دیدگاه اوّل، علمای برجستة شیعه در قرنهای متأخّرند. این مقاله با هدف دفاع از کیان بزرگان مکتب تشیّع و تدبّر بیشتر در معارف کتاب و سنّت، پس از طرح مسأله و تبیین محل نزاع، به نقد دلایل باورمندان دیدگاه نخست میپردازد؛ و اثبات میکند که این ادله، نه تنها نص در مدّعای ایشان نیست، بلکه ظهور هم ندارد و بعضاً ظهور قریب به نص بودن، در طرف مخالف دارد. قسمت عمدهای از این نقد بررسی آیات خروج از قبر میباشد.
تناسخ یا عقیده به زایش دوباره، از جهاتی با برخی از آموزههای دینی ما مانند رجعت، تشابهاتی دارد. اگر تناسخ باطل است و تعلق روح پس از جدا شدن از بدن اولیه به بدن انسان یا حیوان دیگر امکان پذیر نیست، چگونه میتوان رجعت را پذیرفت؟ و چگونه مسخ (انتقال روح انسانی به بدن حیوانی) اتفاق میافتد؟ این نوشتار در پی آن است تا ویژگیهای تناسخ و انواع آن و رجعت را با بهرهگیری از منابع دست اول معتقدان به این دو موضوع، بیان کند، تا با تفکیک و مرزبندی دقیقتر، شبهة یکی بودن رجعت و تناسخ پیش نیاید. بررسی و تبیین نظریة «زایش مکرر»، «بازخوانی تناسخ» و بررسی اجمالی «رجعت» از موضوعات مطرح شده در این نوشتار است.
این مقاله، درآمدی بر علم امام است و در پی به دست آوردن تصویری روشن از دلایل علم امام و اختلافات شیعه و اهل سنت تدوین شده است. از بررسی سخنان علما و بزرگان شیعه و اهل سنت بر میآید که «علم امام»، آگاهی گستردة امام بر امور مختلف است که از جهت گسترۀ علمی و نیز عمق علمی، نسبت به علوم دیگران برجستگی چشمگیری دارد. شیعه معتقد است، علم برای امام، آن هم در سطحی گسترده، از ضروریات امامت است؛ اما اهل سنت، علم در سطح وسیع را برای امام ضروری نمیدانند. این نوشتار به بیان برخی دلایل شیعه و اهلسنت در پذیرش یا عدم پذیرش علم امام میپردازد. و چنین نتیجه میگیرد که اساس اختلاف شیعه و اهل سنت در مسألة امامت، ماهوی است. شیعه، امامت را از مسائل کلامی و اصول اعتقادی میداند، در حالی که اهل سنت آن را از مباحث فقهی میشمرند. اهل سنت در نفی و اثبات علم امام و نیز شرایط و ویژگیهای آن، آرای متفاوتی دارند. اما اندیشمندان شیعه، در ثبوت عقلانی علم امام، اتحاد و اجماع دارند. هر چند در چگونگی آن، نظرات مختلفی ارائه کردهاند. کلام شیعه در مقایسه با اهل سنت، از پویایی و عقلانیت ویژهای برخوردار است. این برجستگی، از دقت در شیوة موضعگیری این گروه نسبت به مسائل اعتقادی و چگونگی پرداختن به تبیین و تفسیر آنها، به دست میآید.
دیر زمانی است که بسیاری از رفتار و باورهای مسلمانان از سوی وهابیها ـ سلفیها ـ به باد انتقاد گرفته میشود، این مسئله، در سالهای اخیر شدت یافته است. این فرقه، مسلمانان را به راحتی تکفیر کرده یا آنان را بدعتگذار در دین میخوانند. یکی از پیروان این فرقه، با استفاده از روایات، بر کفر شیعه استناد میکند که این مقاله ضمن بررسی روایات مورد استناد وی، به نقد آنها میپردازد. غیر منطقی بودن استناد کفر به شیعه براساس ملاک راستین کفر و ایمان، ضعف و ساختگی بودن احادیث مورد استناد، گسترة معنای رافضی و ... نقدهایی است که نویسنده به تبیین آن پرداخته است.
این مقاله در پی آن است تا در آغاز، جواز ازدواج موقت ـ متعه ـ را به اختصار، براساس قرآن و سنت بیان کند. و سپس استدلال مخالفین را ـ از منابع مهمّ و معتبر روایی و تفسیری اهل تسنن ـ مطرح کرده و همراه با نقد و بررسی ادلة ایشان، به پاسخ آنها بپردازد.
این نوشتار در پی آن است تا روش درست تبلیغ دین و دعوت به توحید را براساس آموزههای قرآن و سنّت، بررسی کند. بررسی میزان تطبیق روش دعوت راستین اسلام با روش دعوت وهابیت برای تبیین ناسازگاریهای این دو، تلاش بعدی این اثر است. نویسنده در پایان، بطلان شیوة دعوت و تبلیغات دینی وهابیت را نتیجه میگیرد.
از آنجا که معرفتشناسی در مباحث فکری عصر جدید، از جایگاه ارجمندی برخوردار است و از بنیادیترین معارف انسانی به شمار میرود و نیز گسترة وسیعی از علوم را تحت تأثیر قرار میدهد؛ اهل علم خواه ناخواه با آن رو به رو خواهند بود. فلسفة اسلامی معاصر نیز، به جهت تبیین اصول اعتقادی و تعمیق آنها در روح و روان انسان و نیز ارائة پشتوانهای قوی بر صحت و ثبات آنها، با معرفتشناسی پیوند دارد. امّا این دانش، در اثر انتقال دستاوردهای غربیان در حوزة معرفتشناسی، با مسائل جدیدی درگیر شده است که این درگیری همچنان ادامه دارد. از این رو، ضرورت تعمیق و پژوهش در این عرصه، هر چه بیشتر آشکار میشود. پژوهش حاضر، با گذری بر معرفتشناسی و پیشیینة آن، به تبیین مؤلفههای معرفتشناسی در فلسفة صدرالمتألهین میپردازد، چرا که صدرا از معدود اندیشمندانی است که در عرصة فلسفه و معرفتشناسی مباحث متقن و قابل پذیرشی ارائه کرده است.
وجود هر امری که فقدانش باعث اختلال در زندگی و یا عذاب اخروی آدمی شود، برای او ضروری است. فلسفه به شکل عام و فلسفة اسلامی به طور خاص، چنین است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد وجود فلسفه و بهویژه فلسفة اسلامی، برای بشر و بیش از آن برای انسان مسلمان، ضروری است. این امر با تدوین ابعاد ضرورت فلسفه در کلمات بزرگان، در سیزده محور، صورت پذیرفته است.
فلسفة اسلامی مجموعهای از وجود و مسائل آن، احکام عام وجود در الهیات به معنی الاعم، اثبات واجب، صفات واجب و فعل واجب در الهیات به معنی الاخص است. ابنسینا از مهمترین فیلسوفان، در قوام، تکمیل و نوآوریهای این سنت فکری خاص در اسلام است. وی در منطق و فلسفه دارای نظرات ویژة خود و نوآوریهایی است. این نوشتار در پی آن است تا نوآوریهای فلسفی ابنسینا و تفاوت دیدگاههای او با فیلسوفان یونان را بازشناسد، تا بدین ترتیب، روشن شود که فلسفة اسلامی تنها، پیرو محض فلسفة یونان نبوده است و فیلسوفان مسلمان بویژه ابنسینا، ضمن توجه و ارج نهادن به فلسفة یونان ـ آن هم ارسطو ـ به طرح مسائل جدید، تکمیل و نقد مباحث فلسفی پرداختهاند. این نوشتار همچنین به تفاوت دیدگاههای ابنسینا در اثبات واجب علم واجب تعالی، علیت و... میپردازد.
این نوشتار در پی بیان حاکمیت پروردگار متعال و مراتب سهگانة جانشینی حکومت بر مردم در اندیشة فارابی(257ـ339 ق) است. سیاست در اصطلاح به معنای تدبیر، اداره و سرپرستی امور جامعة انسانی است و سیاست کشورداری، بخشی از حکمت عملی است. فارابی در جهان اسلام، نخستین فیلسوفی است که مراتبی سهگانه برای حکومت اسلامی تبیین و تثبیت میکند، و در فلسفه برای نخستین بار، حکومت فقهای حکیم را در غیبت پیامبر r و امامu مطرح کرده و از آن با استدلال عقلی دفاع میکند.
در این مقاله مبانی خداشناسی در الهیات از دیدگاه آلوین پلنتینگا و قرآنکریم مقایسه شده است. نگارنده، ابتدا پیشینة خداشناسی در الهیات غرب را بیان نموده و سپس به گزارش مبانی خداشناسی از دیدگاه آلوین پلنتینگا ـ یکی از نمایندگان مهم معرفتشناسی اصلاح شده ـ پرداخته است. در ادامه، مبانی خداشناسی از دیدگاه قرآنکریم گزارش شده و سپس دیدگاه پلنتینگا و قرآن، مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. نویسنده در پایان نتیجه گرفته است که هر چند نظریة پلنتینگا، از کارآیی قابل قبولی برخوردار است، اما برتری دیدگاه قرآن در این زمینه کاملاً مشهود است.